آئین سنتی «شاخه شاخه درمنه» ؛ آوای کودکانه برای روشن نگه داشتن محرم
در روزگار نبود برق و چراغ، شبهای محرم در اشکذر با آتشی که بر فراز سازهای به نام «کلک» افروخته میشد، روشن میگردید؛ آتشی که سوختش را کودکان و نوجوانان با جمعآوری هیزم از خانهها و با نوای «شاخه شاخه درمنه» فراهم میکردند؛ سنتی شیرین و مردمی که مشارکت در عزای حسینی را با سادهترین امکانات ممکن میساخت.
خیراتی به نام «سورکُک»
در اشکذر به مانند بسیاری از مناطق استان یزد نان سورکُک را معمولاً روزهای پنجشنبه ماه مبارک رجب برای خیرات اموات به تعداد زیاد می پزند و برای آشنایان و همسایگان می برند
جاسوس اشکذری در دارالملک فارس؟!
در جلد سوم کتاب جامع مفیدی حکایتی طنز در رابطه با به جاسوسی فرستادن یک نفر اشکذری به شیراز توسط حاکم یزد نقل شده است که خواندن آن خالی از لطف نیست!
حضور کاروان قاسم هنوز زنده است در نماز جمعه اشکذر
کاروان قاسم هنوز زنده است با حضور در نماز جمعه اشکذر برنامه رجزخوانی برپا کردند.
مصائب شیرین اولین کلاس های نهضت سواد آموزی
مهدی جعفری نسب: یکی از شب ها گفتم:« این طوری نمیشود که شما هر وقت خواستید بیایید یعنی دارید مدرسه می آیید و می خواهید سواد یاد بگیرید باید نظم و حساب و کتاب توی کار باشد من الان چند وقت است که اینجا نشستم این طوری نمیشود» وقتی روضه خواندن و نصیحت هایم تمام شد یکی شان گفت:« شب جمعه می شود یک ملا روضه نشینیم؟»
جنازه هایی که در اشکذر دفن نمی شدند!
مرحوم حاج محمد خسروی : در اشکذر کسانی بودند که می خواستند استخوان هایشان را به کربلا ببرند. آن ها هم وصیت می کردند که بعد از مرگ شان دیگران استخوانهایشان را به کربلا ببرند به همین خاطر بعد از مرگشان جنازه شان را در خاک دفن نمی کردند و آن را در سردابه می گذاشتند.
گزارشی از سفر وزیر میراث فرهنگی به شهرستان اشکذر +فیلم
وزیر میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری، صبح امروز با حضور در شهرستان اشکذر از بنا هابی تاریخی قلعه اشکذر، مسجد ریگ مجومرد، مسجد تک مناره و قلعه عزآباد و مجموعه سلطان بندرآباد دیدن کرد.
از دغدغه های شهرستان اشکذر تا درد دل خانواده شهدای کشور/ مزار هایی که شهید شدند
فعالان جوان فرهنگی شهرستان اشکذر در سفر یک روزه وزیر میراث فرهنگی و صنایع دستی کشور به این شهرستان، دغدغه های شهرستان اشکذر را طی نامه ایی در ۳۲ بند و همچنین درد دل خانواده شهدا کشور مبنی بر یکسان سازی مزار شهدا را با این مقام مسئول، مطرح کردند.
در احوالات شیخ فخر الدین احمد اسفنجردی و برادرش شیخ محمد
فخرالدین احمد اسفنجردی، معروف به «شیخ احمد فهادان»وبرادرش شیخ محمد از عالمان برجسته و از عارفان صاحب کرامت سده هشتم هجری قمری بودند. از اهالی روستای اسفنجرد و مشغول به پیشۀ شومالی (آهار زدن پارچه شعر بافی) بودند. اسفنجرد زمانی از آبادیهای مهم سرزمینی بوده است که امروزه شهرستان اشکذر نامیده می شود
مردی که در گرانی شکرگزار بود!
سالها قبل مردی بذله گو ،کوله بدوش از شهر یزد به اشکذر برمی گشت.او بلندبلند بطوریکه اطرافیان بشنوند می گفت :« الهی شکر! »یکی از …
شهرما، شهر انار
شخصی که بالای درخت است انار را میچیند و با گفتن کلمه الله، انار را پایین می اندازد و شخص پایین درخت که معمولا روی زمین نشسته است انارهای به پایین پرتاب شده را دو دستی گرفته و آن را آرام روی زمین می گذارد او موظب است تا انارها آسیب نبیند در فصل برداشت انار کوچه باغهای این شهر پر است از بانگ الله الله
اولین مغازه و بازار اشکذر
اولین بازار اشکذر در محلی مجاور حسینیه حاجی علیرضا بوده و در حدود ۱۰۰سال پیش ساخته شده است. سازنده آن فردی به نام سید یحیی شهری بوده است. وی در شهر یزد به نانوایی اشتغال داشته و بر اثر کسادی کار به اشکذر می آید و بازاری سر پوشیده احداث می نماید که دارای ۴ باب مغازه بوده است.
داستان موقوفات علومی ها
یکی از موقوفات مهم وقف های علومی هاست و جریانش هم اینطوری بوده که یک ترک تبریزی به نام حاجی علی محمد دختر فلجی داشته که در پی درمان بوده و برای خوب شدنش همه کاری می کرده، یک بار تجارتی به یزد می آورد خبردار می شود که اشکذر یک حسینیه دارد که شفا می دهد، دخترش را برمی دارد و…
آوارگان جنگ تحمیلی در اشکذر
با شروع جنگ؛ گروهی از آوارگان و جنگزدگان هم به اشکذر آمدند. آنها را در خانههای سازمانی و بعضی ساختمانهای دولتی و جاهای دیگری که خالی افتاده بود؛ جا دادند.
شنا در تنوره از تفریحات بچه های قدیم اشکذر
شنا در تنوره سختی های خودش را داشت جرا که تنوره بسیار عمیق بود و در انتهای تنوره فشار آب زیاد بود و همچنین هنگام شیرجه از دیوارهای اطراف احتمال برخورد سر بچه ها به لبه تنوره زیاد بود.
خاطراتی از همسنگر شهید محمد حسن دیودیده
نگهبانی فرستادم لحظه ای بعد برگشت و گفت: «کجا نگهبانی بدهم، دیودیده که نیست» بلافاصله اسلحه را برداشتم و از سنگر بیرون آمدم دیدم دیودیده که نیست، سنگرش هم نیست… یعنی یک خمپاره ۱۲۰ آمده بود و دیودیده و سنگرش را برده بود.
Sunday, 6 July , 2025