از اشک زر تا اشکذر؛ افسانهی پیدایش نام اشکذر
یکی از فولکلورهای کهن و سینهبهسینه نقلشده در میان مردم اشکذر، افسانهای دلانگیز درباره پیدایش نام این دیار است؛ روایتی که از اشکهای دختری به نام «زر» در دل کویر آغاز میشود و به تولد نام «اشکذر» میانجامد.
داستان موقوفات علومی ها
یکی از موقوفات مهم وقف های علومی هاست و جریانش هم اینطوری بوده که یک ترک تبریزی به نام حاجی علی محمد دختر فلجی داشته که در پی درمان بوده و برای خوب شدنش همه کاری می کرده، یک بار تجارتی به یزد می آورد خبردار می شود که اشکذر یک حسینیه دارد که شفا می دهد، دخترش را برمی دارد و…
آوارگان جنگ تحمیلی در اشکذر
با شروع جنگ؛ گروهی از آوارگان و جنگزدگان هم به اشکذر آمدند. آنها را در خانههای سازمانی و بعضی ساختمانهای دولتی و جاهای دیگری که خالی افتاده بود؛ جا دادند.
شنا در تنوره از تفریحات بچه های قدیم اشکذر
شنا در تنوره سختی های خودش را داشت جرا که تنوره بسیار عمیق بود و در انتهای تنوره فشار آب زیاد بود و همچنین هنگام شیرجه از دیوارهای اطراف احتمال برخورد سر بچه ها به لبه تنوره زیاد بود.
زرتشتیان و یهودیان هم در روضه شرکت می کردند
زرتشتیانی که از اله آباد زارچ برای روضه خوانی به اشکذر می آمدند در منزل محمود آقا علوی جدا از بقیه کنار آن جوی آب می نشستند.
پرپر شدن هفت لاله اشکذری در یک روز
۱۳۶۲/۵/۱۵ پرتکرارترین تاریخ شهادت حک شده بر روی سنگ قبر مطهر شهدا روضه الشهدا شهر اشکذر است.
در فراق شوفر خوش روی شهر ما
میرزا علی اکبر شاگرد شوفر باخوش رویی بارو بنه مسافران را داخل صندوق ماشین میرزا خالق می گذاشت و آنهایی که بد بار بودند بالای سقف اتوبوس می برد و با طناب محکم می بست.
داستان مامور کشف حجاب رضاخانی در اشکذر/بازنشر به مناسبت هفته حجاب و عفاف
فرمان کشف حجاب به دستور رضاشاه سرآغازی بود بر رشادتهای همراه با سختی و مشقت غیور زنان این مرز وبوم که از آن دوران پر درد و رنج حکایتها و داستانهای افسانه وار بجای مانده است،هر چند کمتر از آن یاد می شود.
پوشش زنان اشکذر و مناطق اطراف آن
لباس و پوشاک هر محل یکی از آن چیز هایی است که می تواند اطلاعات زیادی از اعتقادات و فرهنگ آن محل را به ما بدهد از دیر باز دختران و زنان اشکذر و مناطق اطراف آن، عموما مذهبی محسوب میشدند و پایبند شرعیات بودند بنابراین اغلب لباسهای گشاد و بلند می پوشیدند.
داستان روشنایی یک شهر
ابتدا که برق به اشکذر آمد روشنایی بعضی از مناطق آنقدر کم بود و لامپ ها آنقدر کم نور بودند که مرد شوخ طبع اشکذری گفته بود باید کبریت روشن کنیم و نزدیک لامپ بیاوریم ببینیم لامپ روشن است یا نه؟!
اولین انتخابات جمهوری اسلامی در اشکذر چگونه بود
صف طولانی کسانی که در انتظار ایستاده تا درب حوزه ی انتخابات سالن مدرسه شهید رجایی باز شود و رای آری را به جمهوری اسلامی بدهند. بسیار دیدنی بود .پیرمردان و زنان سالخورده ای که عصاکشان وافتان و خیزان با نفس های به شماره افتاده خود را به صندوق می رساندند
داستان اولین ماشینی که به اشکذر آمد!
کسی اول باور نمی کرد می گفتند آتش می کنی آتش خودش می بردش می گفتند: یک چیزی مثل آم غربال می ماند. کله این طرف و آن طرف می کند. آتش خانه هم دارد. می گفتند آتش تویش می سوزد پیدا نیست
مشقات تعیین وقت و اوقات شرعی / میرزا محمد پیشداد موذن و مناجات خوان اشکذر
دقایقی قبل از اذان صبح میرزا محمّدبر روی بام می آمد و سه بار می گفت « آب است و تریاک» و بعد می گفت «آب است و زهر مار» یعنی مردم، اذان صبح نزدیک است و دست از خوردن و آشامیدن بکشید! و پیشخوانی اذان صبح را شروع می کرد
افغانها در اشکذر
سیصد سال پیش سربازان محمود افغان سر راهشان از یزد به اصفهان از اشکذر که در مسیرشان بوده است عبور کرده اند؛ مردم که از قبل؛ خبر هجوم افغانها را شنیده بودند؛ به قلعه اشکذر که دارای حصارهای بلند است؛ پناه می برند.
اشکذر و پلو نوروز
روزگاری در اشکذر پلو یک غذای اعیانی بود، پلو سر سفره اغنیا بود و عامه مردم بجز عید نوروز به ندرت در ایام سال آن را می خورند.
دیرهنگام ترین بارش برف در اشکذر
بیش از نیم قرن پیش بارش برف آنقدر دیر هنگام بود که کهنسالان اشکذری نقل می کنند : «ما نسلی هستیم که زردآلو در برف جمع کرده ایم»
Thursday, 3 July , 2025