از اشک زر تا اشکذر؛ افسانهی پیدایش نام اشکذر
یکی از فولکلورهای کهن و سینهبهسینه نقلشده در میان مردم اشکذر، افسانهای دلانگیز درباره پیدایش نام این دیار است؛ روایتی که از اشکهای دختری به نام «زر» در دل کویر آغاز میشود و به تولد نام «اشکذر» میانجامد.
سالی که بواسطه صداقت و سادگی مرد اشکذری یزد از تاراج در امان ماند!
در روزگاری که تهدید لشکریان شاه شجاع بر یزد سایه افکنده بود، مردی سادهدل از اشکذر با صداقت خود توانست جنگ و رنج را از مردمان یزد دور کند.
آب به جوی بازگشت بانگ اذان برخاست
فریادِ شادی از دور به گوش رسید: «آب آمد! آب آمد!» مردم، سبکپا به سوی جوی دویدند و به استقبال آب رفتند،عطر صلوات در محله ها پیچید.
«دوست، دوست»؛ نوستالژی شیرین رمضان در اشکذر
شب بیست وهفتم ماه مبارک رمضان در اشکذر بوی دیگری دارد. بوی شادی کودکانه، صدای پای شورانگیز بچه هایی که کیسه به دست، از کوچه پس کوچه های محله ها می گذرند و با زمزمه های ساده و دلنشینشان، فضای رمضان را گرمتر می کنند.
تُخ جنگی؛ بازی نوروزی بچههای اشکذر
تُخ جنگی از بازیهای محلی و سنتی کودکان اشکذر در ایام عید نوروز بود.
«کِذاب» یا «کَداب» : انتخاب نامی مناسب برای دهستانی با تاریخ و طبیعت خاص
در حالی که بسیاری از مردم این دهستان آن را به نام «کِذاب» میشناسند، جستجو در تاریخ و زبانشناسی نشان میدهد که نام اصلی و دقیقتر این منطقه میتواند «کَداب» باشد و این نام، به نظر میرسد به معنای دقیقتری از موقعیت جغرافیایی و تاریخی آن اشاره کند.
حکایات طنز مردم اشکذر؛«من و حاجی علی سی و یک روزه گرفته ایم؟!»
حکایت ما از دو رفیق میگوید که در کنار روزهداری، لحظات شاد و مفرحی را رقم میزنند. بیایید ببینیم چگونه یک سوال بیپیرایه میتواند به خنده تبدیل شود.
یادش بخیر… رمضان هایی که با «هُمهُم» آسان میشد
یکی از بزرگان اشکذر با شوخطبعی میگفت: «رمضان به هُمهُم افتاده!»؛ یعنی سختیها رو به پایان است
عکس دستجمعی زیر خاکی از مشهد
در قدیم بعضی ها که از مشهد برمی گشتند بجز سوغاتی یک عکس دستجمعی خانوادگی و یا با رفقا به هراه خود می آوردند
اولین بار که علناً نام امام خمینی (ره) در اشکذر برده شد
چند تا از طلبهها و روحانیون و چندتایی هم از مذهبیها تصمیم گرفته بودند برای او مجلس ختم بگیرند. گفته بودند قرار است در مسجد حاجی غلام مجلس بگیریم؛ ولی نمیگفتند مجلس برای کیست.
قدیمی ترین عکس از مسجد جمعه اشکذر
نشریه آوای آشکذر در شماره 97 خود قدیمی ترین عکس از مسجد جمعه اشکذر را منتشر کرد
آش خونقا
« آش خانقاه» که در زبان محلی به آن « آش خونقا» می گفتند.در بعضی از روز های رمضان در اشکذر پخت میشد
جانور آدم خوار در اشکذر
زمانی جانور آدمی خوار به اشکذر آمده بود که بچه ها را می خورد زن ها همیشه بایستی مواظب بچه هایشان باشند مخصوصا در تابستان بچه ها را می گذاشتند وسط، دورشان می خوابیدند
مهدیه اشکذر چگونه ساخته شد
مرحوم حاج غلامعباس دهقانی نیمه شعبان سال ۸۲ شمسی در گفتگو با نشریه داخلی مهدیه اشکذر داستان ساخت مهدیه در اشکذر را بیان کرده است
آب انبار قدیمی و خاطره انگیز« قَیِسی» چشم به نگاه مهربانانه دارد
روزگاری کشاورزان اشکذری و فیروزآبادی خسته و تشنه به آب انبار قَیِسی می رسیدند با ذکر«سلام لب تشنه حسین(ع)» سیرآب می شدند ودر خنکای آن خستگی درمی کردند
آقا معلم «تیفون » شده !
بچهها گفتند «تیفون ، تیفون» من فهمیدم در اشکذر به جای «توفان» میگویند «تیفون»
Friday, 4 July , 2025