شاهی که نمی‌خواهیم، دوست نداریم عکسش را ببینیم سال 57 كلاس سوم دبيرستان بوديم، كه مدرسه ما اينجايي كه راهنمايي و رانندگي-روبروی مسجد الرضا- بود. روز سوم مهر بود كه وقتي وارد كلاس شديم ديديم يك عكس از فرح و شاه در كلاس زده‌شده است. خدا رحمت کند عباسعلي دهقان که در دوران […]

 

حاج حسن جعفری نسب

 

شاهی که نمی‌خواهیم، دوست نداریم عکسش را ببینیم
سال 57 كلاس سوم دبيرستان بوديم، كه مدرسه ما اينجايي كه راهنمايي و رانندگي-روبروی مسجد الرضا- بود.

روز سوم مهر بود كه وقتي وارد كلاس شديم ديديم يك عكس از فرح و شاه در كلاس زده‌شده است. خدا رحمت کند عباسعلي دهقان که در دوران دفاع مقدس در عمليات فتح المبين به شهادت رسید -ایشان خیلی پسر شجاع و نترسی بود- عكس را پايين آورد؛ و زیر میز قایم کرد پس از پايين آوردن عكس خبر به مدير مدرسه رسيد.

مدیر به داخل كلاس آمد و به ما گفت: چرا اين کارکردید برای ما دردسر می‌شود، شما هنوز متوجه نيستيد كه اگر به ساواك  خبر برسد شما را دستگير خواهد كرد.

شهيد عباسعلي دهقان با شجاعت تمام گفت: ما شاهي را كه نمی‌خواهیم، دوست نداريم عكسي هم از او در داخل كلاس ما باشد.

 

كلاس انشا و موضوع هرچه بگندد نمكش می‌زنند…
معلم انشای ما آقای صادقيان بود. ايشان يك روز به بچه‌ها گفت: موضوعي به‌دلخواه خودتان براي انشا بنويسيد.

جلسه بعدي کلاس انشا، كه برگزار شد؛ شهيد عباسعلي دهقان انشايي نوشته بود با موضوع «هرچه بگندد نمكش می‌زنند- واي به‌روزی كه بگندد نمک» و در اين انشا مطالبي در مورد شاه نوشته بود و اينكه وقتي رئيس مملكت خائن باشد بايد براي آن شهر و ملت و كشور تأسف خورد و…

معلم پس از خواندن انشا، از موضوع انشا خوشش آمد و نمره خوبي هم به شهيد عباسعلي دهقان داد، هرچند به او تذکر داد كه مواظبت كند و اين انشا را در همه‌جا نخواند چراکه براي او دردسر خواهد شد ولي این شهید با جسارتي كه داشت یک‌بار هم در مسجد وليعصر پشت باغ آن را خوانده بود.

 

انقلاب در اشکذر

 

خدا لعنت کند کسانی که با چوب و ميل جلوی بچه‌های مردم گرفتند

مدارس آن سال تقريبا تعطیل‌شده بود و سر كلاس حاضر نمی‌شدیم ولی به جلوی مدرسه می‌رفتیم و به تجمع و راهپيمايي و شعار گویی عليه شاه می‌پرداختیم.

مسير راهپیمایی‌های ما هميشه مشخص بود و يك مسير را می‌رفتیم ولي هیچ‌گاه جرات نمی‌کردیم از جلوی پاسگاه (ژاندارمری) عبور کنیم.

يك روز صبح پس از تجمع و شروع راهپيمايي تصميم گرفتيم با چرخ و موتور از جلو پاسگاه عبور كنيم.

ماموران به‌محض ديدن راهپيمايي و شعار گويي ما ميل و چوب در مسير ما گذاشتند. تا موتوسوارن را در دام بیندازند  و بگیرند كه در آن روز موفق شدند حدود 10 نفر از بچه‌ها را دستگير کنند و عده‌ای هم فرار کردند.

اما چیزی که باعث این راهپیمایی تا سال‌ها در ذهن مردم اشکذر بماند این بود که یکی از انقلابیونی که آن زمان میان‌سال بود – خدا رحمتش كند- تا سال‌ها پس از انقلاب هم در هر مجلسی بلند فریاد می‌کرد و می‌گفت: خدا لعنت كند كساني كه چوب و ميل جلوی بچه‌های مردم گرفتند و انداختنشان.

و مردم می‌گفتند بیش باد!

 

لینک کوتاه : https://ashkezarnews.ir/GRAhT