از اشک زر تا اشکذر؛ افسانهی پیدایش نام اشکذر
یکی از فولکلورهای کهن و سینهبهسینه نقلشده در میان مردم اشکذر، افسانهای دلانگیز درباره پیدایش نام این دیار است؛ روایتی که از اشکهای دختری به نام «زر» در دل کویر آغاز میشود و به تولد نام «اشکذر» میانجامد.
طنز «چای در بهشت؟!»
شیخ بالای منبر از اوصاف بهشت می گفت :« در بهشت باغ های هست که جوی های عسل در آن جاریست و…»
وقایع اتفاقیه سال کرونایی ۱۳۹۹ اشکذر
نوروز سال ۱۳۹۹ از دید و بازدید خبری نبود مردم از ترس واگیری کرونا خانه همدیگر و بزرگترها نرفتند و اغلب دید و بازدید ها به صورت مجازی بود اشکذریهای ساکنان شهرهای دیگر که هرسال نوروز به شهر خود باز می گشتند در همان شهرهای سکونت خود ماندند و به اشکذر نیامدند ؛و این ضرب المثل« اشکذری باش و اشکذر نباش »در ذهن تداعی می شد.
خاطره ای از طوفان و باد سیاه سال ۱۳۵۰ اشکذر
کاظم نجیبی: در حالی که عصر بود و هوا روشن بود ناگهان همه جا تاریک و ظلمانی شد، به قدری که ما دیگر نمی توانستیم همدیگر را ببینیم، چشم اصلا کار نمی کرد، همه جا سیاه و تاریک شد. همدیگر را گم کردیم. طوفان صدای وحشتناکی داشت، زوزه می کشید و انگار ناله می کرد.
فرمان مظفرالدین شاه قاجار در خصوص معافی مالیات قنوات اشکذر و ده شیخی + سند
فرمان مظفرالدین شاه قاجار خطاب به جلال الدوله حکمران منطقه یزد در خصوص معافی مالیات قنوات اشکذر و ده شیخی متعلق به ورثه حاجی حسین یزدی در تاریخ ۱۳۱۹ هجری قمری می باشد
پلوی نوروز بخور ، با روغنش ارهّ ات چرب کن ، برو انگور رزن کن
«پلوی نوروز بخور ، با روغنش ارهّ ات چرب کن ، برو انگور رزن کن» یعنی اینکه با روغن پلویی که نوروز خورده ای ارهّ ات را چرب کن وبا آن درخت انگور هرس کن
نوروز سالهای دور اشکذر
چند روز به عید مانده تخم مرغ هایی که هر خانواده تولید خودش بود مصرف نمی کرد و آنها را جمع می کرد تا شب عید نوروز که تخم مرغ ها را به رنگ های مختلف رنگ می کردند.
سرخابی های اشکذر (عکس)
تیم فوتبال منتخب اشکذر در دهه شصت و هفتاد هم قرمز می پوشید هم آبی!
الهی خسر الدنیا و الآخره بشی ؟! (طنز)
شیخ پس از اقامه نمازبه همراه جمعی از نمازگزاران از مسجد حاج رجبعلی اشکذر بیرون آمد و…
خیراتی به نام «سورکُک»
در اشکذر به مانند بسیاری از مناطق استان یزد نان سورکُک را معمولاً روزهای پنجشنبه ماه مبارک رجب برای خیرات اموات به تعداد زیاد می پزند و برای آشنایان و همسایگان می برند
جاسوس اشکذری در دارالملک فارس؟!
در جلد سوم کتاب جامع مفیدی حکایتی طنز در رابطه با به جاسوسی فرستادن یک نفر اشکذری به شیراز توسط حاکم یزد نقل شده است که خواندن آن خالی از لطف نیست!
مصائب شیرین اولین کلاس های نهضت سواد آموزی
مهدی جعفری نسب: یکی از شب ها گفتم:« این طوری نمیشود که شما هر وقت خواستید بیایید یعنی دارید مدرسه می آیید و می خواهید سواد یاد بگیرید باید نظم و حساب و کتاب توی کار باشد من الان چند وقت است که اینجا نشستم این طوری نمیشود» وقتی روضه خواندن و نصیحت هایم تمام شد یکی شان گفت:« شب جمعه می شود یک ملا روضه نشینیم؟»
جنازه هایی که در اشکذر دفن نمی شدند!
مرحوم حاج محمد خسروی : در اشکذر کسانی بودند که می خواستند استخوان هایشان را به کربلا ببرند. آن ها هم وصیت می کردند که بعد از مرگ شان دیگران استخوانهایشان را به کربلا ببرند به همین خاطر بعد از مرگشان جنازه شان را در خاک دفن نمی کردند و آن را در سردابه می گذاشتند.
مردی که در گرانی شکرگزار بود!
سالها قبل مردی بذله گو ،کوله بدوش از شهر یزد به اشکذر برمی گشت.او بلندبلند بطوریکه اطرافیان بشنوند می گفت :« الهی شکر! »یکی از …
شهرما، شهر انار
شخصی که بالای درخت است انار را میچیند و با گفتن کلمه الله، انار را پایین می اندازد و شخص پایین درخت که معمولا روی زمین نشسته است انارهای به پایین پرتاب شده را دو دستی گرفته و آن را آرام روی زمین می گذارد او موظب است تا انارها آسیب نبیند در فصل برداشت انار کوچه باغهای این شهر پر است از بانگ الله الله
اولین مغازه و بازار اشکذر
اولین بازار اشکذر در محلی مجاور حسینیه حاجی علیرضا بوده و در حدود ۱۰۰سال پیش ساخته شده است. سازنده آن فردی به نام سید یحیی شهری بوده است. وی در شهر یزد به نانوایی اشتغال داشته و بر اثر کسادی کار به اشکذر می آید و بازاری سر پوشیده احداث می نماید که دارای ۴ باب مغازه بوده است.
Thursday, 3 July , 2025