روایت زمانسنجی آب در قنات اشکذر
در روزگاری نهچندان دور، در دل دشتهای خشک و آفتابخوردهی ایران، تقسیم آب قنات میان کشاورزان هنری بود بهدقت ساعتسازی.
از اشک زر تا اشکذر؛ افسانهی پیدایش نام اشکذر
یکی از فولکلورهای کهن و سینهبهسینه نقلشده در میان مردم اشکذر، افسانهای دلانگیز درباره پیدایش نام این دیار است؛ روایتی که از اشکهای دختری به نام «زر» در دل کویر آغاز میشود و به تولد نام «اشکذر» میانجامد.
همنشینی درهای خاطرهساز مسجد و حسینیه در موزه مردمشناسی اشکذر
دو درب قدیمی متعلق به مسجد حاج غلام و حسینیه حاج سید اسماعیل اشکذر، که روزگاری همجوار یکدیگر در خیابان طالقانی بودند، اکنون در موزه مردمشناسی اشکذر در کنار هم روایتگر بخشی از هویت مذهبی و فرهنگی این شهر هستند.
امام رضا (ع) شنید؛ من آخوند شدم
حاج شیخ میرزا عباس دهقانی اشکذری از نخستین جرقههای علاقهاش به لباس روحانیت میگوید؛ علاقهای کودکانه اما عمیق، که در نخستین زیارت حرم امام رضا(ع) به دعایی ساده و صمیمی گره خورد: «امام رضا! میخوام آخوند بشم!»
روزی روزگاری اشکذر؛ بُقچههایی پر از ایمان و اراده
بیش از شصت سال پیش، بانویی به نام زهرا بیگم سجادی، نخستین معلم دبستان دخترانه اشکذر، در دل کوچههای خاکی این شهر قدم گذاشت؛ زنی که حضور کوتاهش با خاطراتی ماندگار از ایمان، تلاش و همبستگی زنان اشکذر گره خورد.
سالی که بواسطه صداقت و سادگی مرد اشکذری یزد از تاراج در امان ماند!
در روزگاری که تهدید لشکریان شاه شجاع بر یزد سایه افکنده بود، مردی سادهدل از اشکذر با صداقت خود توانست جنگ و رنج را از مردمان یزد دور کند.
آب به جوی بازگشت بانگ اذان برخاست
فریادِ شادی از دور به گوش رسید: «آب آمد! آب آمد!» مردم، سبکپا به سوی جوی دویدند و به استقبال آب رفتند،عطر صلوات در محله ها پیچید.
«دوست، دوست»؛ نوستالژی شیرین رمضان در اشکذر
شب بیست وهفتم ماه مبارک رمضان در اشکذر بوی دیگری دارد. بوی شادی کودکانه، صدای پای شورانگیز بچه هایی که کیسه به دست، از کوچه پس کوچه های محله ها می گذرند و با زمزمه های ساده و دلنشینشان، فضای رمضان را گرمتر می کنند.
تُخ جنگی؛ بازی نوروزی بچههای اشکذر
تُخ جنگی از بازیهای محلی و سنتی کودکان اشکذر در ایام عید نوروز بود.
«کِذاب» یا «کَداب» : انتخاب نامی مناسب برای دهستانی با تاریخ و طبیعت خاص
در حالی که بسیاری از مردم این دهستان آن را به نام «کِذاب» میشناسند، جستجو در تاریخ و زبانشناسی نشان میدهد که نام اصلی و دقیقتر این منطقه میتواند «کَداب» باشد و این نام، به نظر میرسد به معنای دقیقتری از موقعیت جغرافیایی و تاریخی آن اشاره کند.
حکایات طنز مردم اشکذر؛«من و حاجی علی سی و یک روزه گرفته ایم؟!»
حکایت ما از دو رفیق میگوید که در کنار روزهداری، لحظات شاد و مفرحی را رقم میزنند. بیایید ببینیم چگونه یک سوال بیپیرایه میتواند به خنده تبدیل شود.
یادش بخیر… رمضان هایی که با «هُمهُم» آسان میشد
یکی از بزرگان اشکذر با شوخطبعی میگفت: «رمضان به هُمهُم افتاده!»؛ یعنی سختیها رو به پایان است
عکس دستجمعی زیر خاکی از مشهد
در قدیم بعضی ها که از مشهد برمی گشتند بجز سوغاتی یک عکس دستجمعی خانوادگی و یا با رفقا به هراه خود می آوردند
اولین بار که علناً نام امام خمینی (ره) در اشکذر برده شد
چند تا از طلبهها و روحانیون و چندتایی هم از مذهبیها تصمیم گرفته بودند برای او مجلس ختم بگیرند. گفته بودند قرار است در مسجد حاجی غلام مجلس بگیریم؛ ولی نمیگفتند مجلس برای کیست.
قدیمی ترین عکس از مسجد جمعه اشکذر
نشریه آوای آشکذر در شماره 97 خود قدیمی ترین عکس از مسجد جمعه اشکذر را منتشر کرد
آش خونقا
« آش خانقاه» که در زبان محلی به آن « آش خونقا» می گفتند.در بعضی از روز های رمضان در اشکذر پخت میشد
Sunday, 14 September , 2025