اولین بازار اشکذر در محلی مجاور حسینیه حاجی علیرضا بوده و در حدود ۱۰۰سال پیش ساخته شده است. سازنده آن فردی به نام سید یحیی شهری بوده است. وی در شهر یزد به نانوایی اشتغال داشته و بر اثر کسادی کار به اشکذر می آید و بازاری سر پوشیده احداث می نماید که دارای ۴ باب مغازه بوده است.

اشکذر خبر؛ حسین دهقانی؛ بازار محلی است که داد و ستد در آن انجام می گیرد بازار علاوه بر نقش اقتصادی ،نقش فرهنگی هم در جامعه دارد حاجی محمدحسین ریحانی در گفتگو با پیش شماره دوم نشریه پیک نصر اشکذر تاریخچه مغازه و بازار اشکذر  را چنین بیان می کند:

اولین مغازه به شکل معمول در اشکذر توسط حاجی عبدالمجید تاسیس شد. محل این مغازه در حسینیه آب اشکذر مغازه مرحوم عباس باقر (جعفری پور) بوده است. دو مغازه متصل به هم یکی بقالی و دیگری قنادی با دو زیر زمین که کارگاه اصلی قنادی بود. حاجی عبدالمجید حدود ۱۱۵ سال پیش می میرد و بعد از او شخصی به نام میرزا علی قناد با همان سبک مغازه ها را اداره می کند . نقل شده است که حاجی عبدالمجید قبل از مرگ مغازه های خود را وقف می کند. نظر واقف این بوده است که فرد تحویل گیرنده مغازه ها باید سالیانه مقداری داروی نظافت تهیه و به حمام ببرد تا مردم از آن استفاده نمایند.

اولین بازار اشکذر در محلی مجاور حسینیه حاجی علیرضا بوده و در حدود ۱۰۰سال پیش ساخته شده است. سازنده آن فردی به نام سید یحیی شهری بوده است. وی در شهر یزد به نانوایی اشتغال داشته و بر اثر کسادی کار به اشکذر می آید و بازاری سر پوشیده احداث می نماید که دارای ۴ باب مغازه بوده است.

این مغازه ها عبارت بوده اند از : مغازه عطاری که پدر مرحوم محمد رضا عطار (محمد عطار ) در آن عطاری می کرده است، مغازه قصابی، بقالی و نانوایی توسط شاطری که از طرف سید یحیی از یزد آمده بود اداره می گردید.

اولین چراغ گرد سوز با سوخت نفت در این محل روشن می شد و در جلوی ورودی بازار نصب می گردید. مسئول روشن نمودن چراغ شاطر بود و هنگام غروب افراد از نقاط مختلف شهر اشکذر در محل حاضر می شدند تا در مراسم روشن کردن چراغ شرکت نمایند. مراسم به این ترتیب بود که ابتدا شعر زیر توسط شاطر خوانده می شود و فواصل مشخص حضار صلوات می فرستادند و سپس چراغ در محل مشخص نصب می گردید.

شب شد و مشعله شاه جهان روشن شد

کل آفاق ز یمن قدمش گلشن شد

هر جا که زنند سیخ و چراغی به زمین

بر کاسه چشم خارجی محکم شد

سیصد گل سرخ چیدم از هفتصد باغ

هر شاخ گلی هزار شمع است و چراغ

روشنایی ندهد شمع و چراغ و فانوس

تا نیفتد شاه به دیدار چراغ

حوریان هر شب جمعه قدح نور به کف

همه جا جلوه کنان تا به در شاه چراغ

نور می بارد از این گنبد هفتاد و دو تن

درِ دروازه نو تا به در شاه چراغ

هزار سلام و صلوات بر طاق آبروی محمد

لینک کوتاه : https://ashkezarnews.ir/vNcO8