خدیوجم از زبان پسرش (جمال خدیوجم)     «پدرم همیشه می‌گفت: “من برای کسی که سوادش از من بیشتر است ارزش قائلم، اما حسرت کسی را که پولش از من بیشتر است نمی‌خورم.” همیشه هم به ما می‌گفت: “از پول حذر کنید!” طبعا نزدیکان پدرم و کسانی که با او دمخور بودند جز بزرگان ادب و هنر […]

خدیوجم از زبان پسرش (جمال خدیوجم)    

«پدرم همیشه می‌گفت: “من برای کسی که سوادش از من بیشتر است ارزش قائلم، اما حسرت کسی را که پولش از من بیشتر است نمی‌خورم.” همیشه هم به ما می‌گفت: “از پول حذر کنید!” طبعا نزدیکان پدرم و کسانی که با او دمخور بودند جز بزرگان ادب و هنر نبودند. او با دکتر غلامحسین یوسفی –استاد برجسته ادبیات فارسی- بسیار صمیمی بود. رابطه شاگرد و استادی آنان تبدیل به رفاقت شده بود و تا پایان عمر پدرم هم ادامه داشت.

پدرم و مردانی چون مجتبی مینوی، سیدمحمد فرزان و استاد احمد آرام تحت عنوان “اصحاب چهارشنبه” در مدرسه عالی سپهسالار گردهم می‌آمدند. خیلی اوقات من برایشان چای می‌بردم و سفره می‌انداختم. در آن جمع، پدرم نسبتا جوان‌تر بود. ازآنجاکه خیلی علاقه‌ای به رانندگی نداشت و می‌گفت: “من فرصت این را که پشت فرمان بنشینم ندارم” تاکسی می‌گرفت و همه ادبا را دورهم جمع می‌کرد. تا زمانی هم که زنده بود این جلسات ادامه داشت.

 ارتباط پدر با دیگر بزرگانی چون مهدی اخوان ثالث، محمد قهرمان و محمدرضا شفیعی کدکنی نیز همواره پابرجا بود. به یاد دارم وقتی دکتر شفیعی کدکنی برای تحصیل در مقطع دکتری از مشهد به تهران آمدند یک ماه و نیم اول منزل ما بودند تا اینکه خانه‌ای پیدا کردند. »

اخوان ثالث: یا سیدنا الخدیو یا دوست

 

«”یا سیدنا الخدیو یا دوست/ ای با من و با تمام دنیا دوست” ]چنین است. این شعر را مرحوم اخوان ثالث در وصف مهمان‌نوازی و خوش‌مشربی پدر سروده است. به گمانم بیشتر شعرهایی که برای پدر سروده شده به قلم اخوان ثالث و محمد قهرمان است.

او با همه اقشار ارتباط خوبی داشت، به دو دلیل، یکی اینکه آدم سفره‌داری بود و دیگر اینکه اهل سفر بود. هرکسی از اصحاب فرهنگ و هنر در مشهد به تهران می‌آمد مهمان‌خانه ما می‌شد، به‌گونه‌ای که خانه ما در تهران معروف بود به “هتل خدیوجم.. خوشبختانه مادرم نیز همیشه با پدرم همراه بود. تابستان‌ها که ما از تهران به مشهد می‌آمدیم پدر به سفرهای اکتشافی می‌رفت. در سفرهایی هم که به اروپا داشت همیشه حداقل شبی را مهمان محمدعلی جمال‌زاده بود.

 

شبانه‌روز مجموعا سه ساعت می‌خوابید

خدیوجم پسر درباره خلق‌وخو و رفتار پدرش با همسر و فرزندان می‌گوید: «پدرم زمان کمتری برای خانواده داشت و ما فقط در وعده ناهار یا شام او را می‌دیدیم. در ۲۴ ساعت شبانه‌روز مجموعا سه ساعت می‌خوابید و ۲۱ ساعت کار می‌کرد. گاهی یک‌باره چراغ اتاقش روشن می‌شد. می‌گفت در خواب نکته‌ای به ذهنم رسیده که باید آن را روی کاغذ بیاروم. مادرم هم گلایه‌ای از این وضعیت نداشت و برایش همراه خوبی بود. ارتباط پدرم با ما بچه‌ها دوستانه بود، اما آدم تندمزاجی بود. به‌راحتی می‌توانم بگویم علی‌رغم دوست‌داشتنی بودنش از او می‌ترسیدیم! »

 

ترجمه، تالیف و چاپ مهم‌ترین اثر ۸ جلدی برای فارسی‌زبانان

وی در طول بیش از سی سال فعالیت قلمی و کار علمی خود ۲۸ عنوان (۳۸ جلد) کتاب را تصحیح، ترجمه و تألیف و چاپ کرد. مهم‌ترین کارش دراین‌باره «تصحیح و ترجمه و احیاء علوم الدین» غزالی در هشت جلد است که پانزده سال از بهترین سال‌های عمرش را صرف آن کرد. به حدی که می‌توان گفت بسیاری از فارسی‌زبانان و کتاب‌خوانان آشنایی خود را با غزالی مدیون سخت‌کوشی‌ها و تلاش‌های استاد سید حسین خدیو جم هستند.

شعرهایی که خدیوجم سرود و کتاب‌هایی که گم شد

جمال خدیوجم می‌گوید «پدرم در کارش تک‌بعدی نبود. او حتی کتاب‌هایی با مضمون ریاضی، آ ب شناسی و شعر نیز ترجمه کرده و شعر هم سروده است.» وی ادامه می‌دهد: »پدرم شاعری می‌دانست، اما کار ترجمه و تألیف برایش ارجح بود. آخرین اثر پدر نیز ترجمه سلیسی از “قرآن” است که به همراه احمد آرام آن را انجام داد و من پس از مرگ او آن را برای انتشارات «علمی و فرهنگی» فرستادم تا منتشرش کنند. تنها یک کتاب بود به نام «اخلاق ابن مسکویه» که آن را برای چاپ به یک انتشاراتی در تهران فرستادم، اما بی‌انصاف‌ها گمش کردند.

همچنین پدرم به مناسبت روز «مادر» مجموعه شعری برای مادرم منتشر کرد که متأسفانه ثبت و ضبط نشد، اما برخی از شعرهایش به حافظه عامه مردم راه پیداکرده، بی‌آنکه بدانند شاعرش کیست:

“هر سال نو طلیعه نوروز مادر است/ هر ماه نو جمال دل‌افروز مادراست

هر هفته‌ای که می‌گذرد یاد او کنم/ هر روز در تصور من روز مادر است

تنها حسرت خدیوجم

”. تنها حسرت سال‌های آخر حیاتش این بود که کاش کتاب بیشتری می‌نوشت؛ اما شاهکارهای پدر که ۱۵ سال از عمر او را گرفتند تصحیح “احیاء علوم الدین” و “کیمیای سعادت” و ترجمه “جواهر القرآن”، از آثار معروف ابوحامد محمد غزالی، هستند. »

وی سرانجام در سحرگاه روز جمعه ۲۵ مهرماه ۱۳۶۵ پس از یک‌عمر تحقیق و تفحص وبر جای گذاشتن آثار ارزنده‌ای برای جامعه علم و ادب و فرهنگ ایران در ۵۹ سالگی براثر حاد شدن بیماری تنگی نفس و قند در مشهد بدرود زندگی گفت و بنا بر وصیت خودش در جوار مدفن امام محمد غزالی در طوس به خاک سپرده شد.

وصایای خدیوجم از زبان پسرش

«پدر تا پایان عمر به تکمیل کتاب‌های غزالی اشتغال داشت. علاقه‌اش به غزالی و تعصبش به خراسان باعث شد تا بنا به وصیت خود که آن را شفاهی به مادرم گفته بود در جوار بقعه‌ای که در توس به نام امام محمد غزالی است به خاک سپرده شود. پس از مرگ پدر، مادرم وصیت او را با غلامرضا قدسی در میان گذاشت.

او هم این موضوع را به رهبری که در آن زمان رئیس‌جمهور بودند اطلاع داد که ایشان با صدور مجوز این کار موافقت کردند. پس از دفن پدرم در توس، بنای ساخت مقبرهالشعرایی را که اکنون در آنجا وجود دارد گذاشتند. مهم‌ترین وصیت پدرم این بود: “کتاب‌های مرا اسیر نکنید!” ما هم همه کتب خطی و نفیس او را به کتابخانه دانشکده ادبیات مشهد اهدا کردیم. او دنیایی از کتاب داشت، اما کتاب‌باز نبود؛ کتاب‌خوان بود. »

 

جمال خدیوجم می گوید « یزدی‌ها، به‌واسطه اینکه پدر و مادر این ادیب اهل اشکذر یزد بوده‌اند، خیابانی در این شهر را به نامش ثبت کرده‌اند. حالا که قرار است خیابانی در مشهد به نام مهدی اخوان ثالث شود بد نیست به فکر خیابانی به نام حسین خدیوجم نیز باشند.»

 

منابع:

نشریه مسجد مهدیه اشکذر (سردبیر و مدیرمسئول محمدرضا بیطرف)

مصاحبه با جمال خدیوجم (هفته نامه میلان ضمیمه روزنامه شهر آرا مهرماه ۹۷)

دست خط و سروده اخوان ثالث برای دکتر حسین خدیوجم

لینک کوتاه : https://ashkezarnews.ir/kfVUc