سردار محمد مهدی فرهنگ دوست چنین نقل می کند: برادر اول شاطرکه اهل اشکذر بود گفت؛ اگر آدم بخواهد شهید و حوریه نصیب شود؛ از این طرف باید برود. گفتم؛ بله باید از این طرف برود تا یک تیر به او بخورد ولی تیر به هرکسی نمی خورد؛ فعلاً که اینجا هستیم و کسی جایی نمی رود؛ نمی دانستم او چه منظوری از این سوال دارد؟ اینقدر ناراحت بودم که حوصله پاسخگویی به او نداشتم با خودم گفتم حالا اینجا فرصت پیدا کرده است!
اشکذر خبر حسین دهقانی؛ جنگ با همه زمختی و خشونتش مثل هر موقعیت دیگری برای خودش طنز داشت. گاهی ناخواسته و به طور اتفاقی جریانی اتفاق میافتاد ؛ گاهی نیز افرادی برای دادن روحیه نشاط به رزمندگان به خلق اتفاقات طنز میپرداختند. و به قولی اصلا مگر میشود چند نفر دور هم جمع شوند و بساط شوخی و خنده به راه نیفتد؟ در صفحه ۲۶۰ کتاب جامانده از حبیب سردار محمد مهدی فرهنگ دوست خاطره ای از یکی از رزمندگان بسیجی اشکذری نقل کرده است که خواندنش خالی از لطف نیست.
در گردان ما برادری بود به نام اول شاطر که اهل اشکذر بود ،همیشه از من سوال میکرد: شهادت چیست من هم در حد وسعم جوابی به او می دادم. آن شب بخاطر باران شدید اوقاتم تلخ و خیلی ناراحت بودم داشتم خط می رفتم اول شاطر من را دید جلو آمد و خط دشمن را نشان داد دشمن روی خط اول خودش یک «چهار لول» ضد هوایی گذاشته بود و داشت به سمت خط ما شلیک می کرد. وقتی شلیک می شد صدای عجیبی داشت و تیرها چون رسام بود خیلی وحشتناک تر شده بود در حال شلیک چهار لول برادر اول شاطر گفت:« اگر آدم بخواهد شهید و و حوریه نصیب شود از این طرف باید برود. گفتم؛ بله باید از این طرف برود تا یک تیر به او بخورد ولی تیر به هرکسی نمی خورد فعلاً که اینجا هستیم و کسی جایی نمی رود» نمی دانستم او چه منظوری از این سوال دارد اینقدر ناراحت بودم که حوصله پاسخگویی به او نداشتم با خودم گفتم:« حالا اینجا فرصت پیدا کرده است!
دوباره گفت: از این طرف باید رفت» گفتم؛ بله اگر می خواهی شهید شوی باید از این طرف بروی تا تیر بخوری و شهید شوی! گفت؛ من به زن خودم قانع هستم حوریه نمیخواهم. با آن اوقات تلخ شروع به خندیدن کردم گفتم؛ بنده خدا ما در فکر هستیم که دشمن یک وقت پاتک نکند تو آمدی اینجا حوریه نمی خواهی! ولی واقعاً روحیه ام را عوض کرد آدم خیلی ساده و خوبی بود.
Thursday, 12 December , 2024