از چهره های درخشان ایران ویزد و از ارکان ادب معاصر، دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن است. وی۳ شهریور ۱۳۰۳ و به نقلی ۳ مهر ۱۳۰۴ در ندوشن استان یزد چشم به جهان گشود،اویکباره شعر را رها کرد و وارد عرصۀ نثر شد و به قلّههای رفیع نثر معاصر فارسی رسید.
اشکذرخبر؛ از چهره های درخشان ایران ویزد و از ارکان ادب معاصر، دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن است. وی۳ شهریور ۱۳۰۳ و به نقلی ۳ مهر ۱۳۰۴ در ندوشن استان یزد چشم به جهان گشود پدرش مهدی از اعیان ندوشن بود و مادرش خاور نام داشت جد پدری و مادریش هر دو روحانی بودند و به «شیخ الاسلام» و«امام جمعه» معروف بودند
محمدعلی اسلامی ندوشن، تحصیلات ابتدایی را نخست در مدرسه ناصرخسرو ندوشن، سپس مدرسه خان یزد، پس از آن به دبستان دینیاری رفت و دبیرستان را تا سوم متوسطه در دبیرستان ایرانشهر یزد گذراند.
آنگاه برای ادامۀ تحصیلات در سال ۱۳۲۳ ش راهی تهران گردید. دورۀ متوسّطه را در دبیرستان البرز به پایان برد و با آن که گرایش به ادبیّات داشت ، دانشجوی حقوق قضایی دانشگاه تهران شد.
پس از آن به منظور تکمیل تحصیلات به اروپا عزیمت نمود. مدت ۵ سال در فرانسه و انگلستان به اندوختههای علمی خود افزود و با گذراندن پایان نامه دکترای خود به نام «کشور هند و کامنولث» به دریافت دکترای حقوق بینالملل از دانشکده حقوق دانشگاه پاریس نائل آمد.
فعالیتهای اسلامی ندوشن در دوران تحصیلات در اروپا، بیشتر آشنایی با زبان فرانسه و شرکت در سخنرانیهای دانشگاه سوربن بود.
در سال ۱۳۳۴ ش به ایران برگشت و چند سال در شغل قاضی دادگستری خدمت کرد. ودر سال ۱۳۴۸ به دعوت پروفسور فضل الله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) به همکاری با دانشگاه تهران دعوت شد و براساس تألیفاتی که در زمینه ادبیات انتشار داده بود، جزء هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قرار گرفت و تدریس نقد ادبی و سخن سنجی، ادبیات تطبیقی، فردوسی و شاهنامه، شاهکارهای ادبیات جهان در دانشکده ادبیات و تدریس تاریخ تمدن و فرهنگ ایران را در دانشکده حقوق برعهده گرفت و تا سال ۱۳۵۹ که به انتخاب خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه داشت.
اسلامی ندوشن نویسنده ای است که با شعر آغاز کرد و به نثر رسید. نخستین شعرش را در سال ۱۳۲۷ ش در مجلّه سخن چاپ کرد و نخستین دفتر شعرش را در سال ۱۳۲۹ ش منتشر ساخت. چند سالی نگذشت که به یکباره شعر را رها کرد و وارد عرصۀ نثر شد و به قلّههای رفیع نثر معاصر فارسی رسید. وی دارای حدود ۶۰ جلد کتاب و صدها مقاله در زمینه های گوناگون ادبیّات، اجتماع، هنر، ترجمه و تاریخ است که برخی از آثارش به زبان های روسی، آلمانی، عربی، لیتوانی، گرجی و اردو ترجمه شده است.
دوران زندگی استاد محمدعلی ندوشن به روایت استاد:
کودکی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن از کتاب «روزها»
در یکی از کتابهای دوره ابتدایی بود که نخستین بار با نمونههای برجسته ادب فارسی آشنا شدم. داستان کیخسرو و گیو که گیو یکه و تنها به جستوجوی کیخسرو به سرزمین توران میرود. گذشته از شعر فردوسی، با صلابتی که داشت، به دشواری از سراچه کوچک ذهن من میگذشت، تصویرها خیلی شیرین بود: گیو با کلاه نمدی و ترکش و کمند به پهلو آویخته و کیخسرو که جوانکی بود در همان جامه و کلاه چوپانی و فرنگیس زن جوان و زیبایی، هر سه سوار بر اسب به سوی ایران در حرکت بودند. مقداری از دلهره آنها که مبادا به چنگ افراسیاب بیفتند از طریق تصویر و شعر به ما نیز که کودکان مدرسه دورافتادهای بودیم تسری داده میشد.
با همه آمادگی ذهنی که داشتم بلندی شعر مانند قلعه عظیمی تسخیرناپذیر میماند. با این حال از مطالعه آن نفخهای از روح ایرانیت بر من میگذشت. در داستانهای شاهنامه احساس خشنودی میکردم که کشوری که حق با او بوده، سرانجام پس از مصیبتها و کشمکشهای بسیار فاتح میشود.
نوجوانی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن از کتاب«روزها»:
کتابفروشی میر، پایگاه اصلی فکری ما بود و من هیچگاه هیجان لحظههایی را که در آنجا با انگشتان لرزان کتابها را ورق میزدم از یاد نمیبرم. کتابهای تازهای که میرسید یا خودم سفارش داده بودم، در برابرم جان میگرفتند، در حد یک موجود و چون میخریدم و ترک دوچرخه میبستم، در بازگشت به خانه مانند آن بود که لای ابرها حرکت میکنم. تجربهای که از انبساط روح داشتهام، نمونهای از آن در همین لحظهها بوده است. چنان بود که گفتی بادبان به خودم میبندم و در سبکوزنی به حرکت میآیم.
در آغوش کتابها و در خیالپروریهای خود، هنگامی که آینده را مجسم میکردم، الگوی انسان آرمانی که در برابر رویم بود، نه امیر بود و نه وزیر؛ قدرت و ثروت و برو بیا در کار نبود، آنچه در آرزویم بود آن بود که روزی بتوانم کتابی بنویسم که «سرآمد کتابها» باشد. نمیدانستم چه کتابی، به شعر یا به نثر. آنچه در تخیلم میگنجید آن بود که جواب سوالهای انسانی در آن یافته شود. گرچه این آرزو برآورده نشد، در سراسر زندگی، حتی یک لحظه از تنیدن بر گرد آن غافل نماندم.
جوانی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن از کتاب «روزها»:
من کار نوشتن را با شعر شروع کردم. نخستین شعر خود را در آزمایش نوسرائی بهار ۱۳۲۵ در البرز به دکتر خانلری دادم و ماه بعد با تعجب دیدم که در شماره خرداد ۱۳۲۵ سخن منتشر شده است. من سال آخر دبیرستان بودم و هنوز بیست و یک سالم تمام نشده نبود، بنابراین نشر شعرم در بهترین و مشکلپسندترین مجله ادبی آن زمان برایم خالی از احساس نازش نبود.
علاوه بر درج شعر، مدیر مجله، سرمقاله آن شماره را هم تحت «جوانههای شعر نو» به من تخصیص داد… در همین زمان خواستم از نثر نیز برکنار نمانم. شخصیت هدایت به داستاننویسی اعتباری بخشیده بود. از این رو از مشاهده دست اول زندگیام در ده کمک گرفتم، دو داستان نوشتم یکی به نام زندگی و دیگری به نام آینده. آن دو داستان را روی کاغذ آوردم. یکی از آنها را پیش از چاپ به صادق هدایت نشان دادم که نگاه کرد و شانه بالا انداخت، ولی معلوم بود که زیاد آن را بیراه ندیده.
روزهای خارج از ایران:
نزدیک دو سال و نیم در پاریس بودم. در این مدت مقصد اولم آموختن زبان بود و آشنایی با فرهنگ غرب: تئاتر، کنسرت، کنفرانسها، موزهها و خواندن. پیشرفت من در زبان فرانسه نسبتا سریع بود، زیرا آن را با جان و دل میخواستم. به دانشکده حقوق نمیرفتم فقط هر ترم تجدید اسمنویسی میکردم. این در نظرم یک موضوع فرعی بود و شتابی برای آن نداشتم.
اگر بعضی ملاحظات نبود گرد گرفتن دکتری نمیگشتم که به آن اعتقاد نداشتم… بنابراین رسالهام را که گذراندم دیگر دلیلی برای ماندن نداشتم. از اقامت دراز در اروپا خسته شده بودم، دلم هوای ایران میکرد. هوای غرب در نظرم با همه آراستگی محیط به «تهویه مطبوع» میمانست که در آن تنفس شود. به هوای آزاد و آسمان پر ستاره نیاز داشتم. به اینکه در کوچه و بازار فارسی حرف بزنم. چه خوب و چه بد، در میان خاطره و تاریخ زندگی کنم.
درباره دکتر شیرین بیانی؛همسر استاد محمّدعلی اسلامینُدوشن:
دکتر شیرین بیانی همسر دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن مرداد ماه ۱۳۱۷ در تهران متولّد شد(پدر و مادر ایشان خانبابا بیانی و ملکه ملکزاده، از اساتید بزرگ تاریخ بودند.)
پس از اخذ دیپلم، در آزمون سراسریِ دانشگاه رتبهی یک را کسب نمود و در رشتهی تاریخ مشغول به تحصیل شد و سپس دانشنامهی دکتریِ خود را از دانشگاه سوربن فرانسه در رشتهی تاریخ، دریافت کرد و سالها استادیِ تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ پیش از اسلام و تاریخ سیاسی و فرهنگی و اقتصادیِ دورهی مغول را در دانشگاه تهران بر عهده داشت.
خانم بیانی علاوه بر تدریس در دانشگاه، سفرهای پژوهشی در قارّههای آسیا، اروپا و آمریکا داشته است.
کتاب سه جلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول» ایشان برندهی جایزهی کتاب سال ایران در سال ۱۳۷۵ شد.
دکتر اسلامی ندوشتن در کتاب «هشدار روزگار» هدف از نوشتن را چنین بیان می کند:
«از نوشتن بیش از یک هدف نداشتم، و آن این بود که حق انسانیت خود را ادا کنم. بگویم آنچه را که بنا به وظیفه انسانی و ایرانی باید گفت. کار دیگری از دستم بر نمی آمد. من در هیچ زمینه تخصص نداشته ام. عمر را کوتاه تر از آن می دانستم که خود را در دایره تنگ یک تخصص محدود سازم. از کشوری بودم که در تکاپو و انتظار به سر میبرد و می خواستم که ناظر و نگران او باشم. گرچه اتفاق آن شد که حقوق بخوانم، ولی به سوی ادبیات رانده شدم که بزرگترین سرمایه ی زبان فارسی است. به آن دل سپردم، بی آنکه آن را از دیدگاه حرفه ای بنگرم. با این حال، از حقوق پشیمان نیستم زیرا چشم مرا قدری به روی جهان باز کرد. این احساس خوشنودی را نمی توانم پنهان دارم که طی این نیم قرن کسی بوده ام که بیش از هر کس دیگر، دو کلمه ی ایران و فرهنگ بر قلمش رفته است. خشنودیم از آن جهت است که در سال های اخیر می بینم که این دو کلمه بیشتر از گذشته در مرکز توجه است، بخصوص نزد جوانان. جوانان و دانشجویان در مجامعی که تشکیل میدهند، خواستشان آن است که ببینند فرهنگ ایران چه راه حلی می تواند برای مسائل کشور ارائه کند، و ایران نیز نامی گرامی شده است. از رسانه های دور و نزدیک نیز آنچه می شنویم، این گرایش دیده می شود که ایران و فرهنگ را تکیه کلام و شفیع پیشبرد منویات خود قرار دهند. از این قرار، عمر خود را بر سر آنچه گفتم تباه شده نمی بینم.»
دکتر ندوشن در کنار فعالیتهای علمی و تحقیقی خود، از زبان شعر کمتر استفاده کرده است، اما آنچه از او چاپ و در دسترس قرار گرفته است، بسیار خوب و نمودار استعداد و ذوق سرشار و قریحت تابناک او در شعر میباشد.
علت ترک شعر به روایت استاد:
شعر افیونی است که ترک آن ساده نیست. شاعر اگر بعدها خباز هم بشود، باز شاعرانه خبازی میکند. آنها که شاعری را آزمودهاند میدانند که نخستین شعر، حتی اگر خام و نتراشیده باشد، پنجرهای است به جهانی دیگر غیر از این دنیای خاکی که میشناسیم. ترک این افیون هزار ساله سختتر میشود اگر شاعر، محمد اسلامی ندوشن باشد. اما ندوشن در سالهایی که در اروپا بود امکاناتی در نثر کشف کرد که پیشتر (اگر نثر سعدی را استثنا کنیم) تنها در شعر محقق میشد. خودش فروتنانه میگوید که دشوار است کسی سکهای به گنجینه عظیم شعر پارسی اضافه کند. اما برای ما تعبیر آن است که ادبیات فارسی هر قدر در نظم قوی و پربار است، هنوز به آثار منثور احتیاج وافر دارد و ندوشن خواست کفههای ترازو را متعادلتر کند. حتی خودش هم در شرح ترک شاعریاش میگوید «میتوان جوهر شاعرانه نیز در نثر نهاد.» فروتنانه میگوید که خود را شاعری درجه یک نیافت و درجه دو بودن برایش قابل تحمل نبود. اما شاعرانه میگوید که «شعر همیشه در نثر وجود دارد، اما نثر در شعر نیست.» چنین شهامتی در کناره گیری از کاری که هنرمند احساس کند در آن بهترین نیست شاید در تاریخ ایران بیمانند باشد و بیاندازه ستودنی است.
دکتر اسلامی ندوشن درباره دلبستگیش به قلم در کتاب « روزها» چنین می نویسد:
«مهمترین دلبستگی من به قلمم بود. هرچه به دست آوردم به اتکای آن به دست آوردم. نه آنکه همه آنچه دلخواهم بود بر این قلم جاری کرده باشم، نه؛ اما بسیاری از آنها را گفتم … وقتی قلم بود همه دلتنگیهای خود را در آن میریختم و آنگاه خود را سبک میدیدم. با قلم در دست، احساس کمبودی در زندگی نمیکردم. هیچ مقام و پایگاهی مرا نربوده است. ولی اگر حسرتی میخوردم، برای آن بود که چرا نمیتوانم آنچه را که در دل دارم، همه آن را بر قلم آورم. این قلم اگر به من رضایت خاطر میداد، برای آن بود که میخواستم آن را در راهی به کار اندازم که بویی از انسانیت از آن شنیده شود. با خود میگفتم: چند صباحی میان دو عدم به تو فرصت داده شده است که در صحنه زندگی حضور یابی؛ بنابراین بر تو فرض است که خبری از آن باز آوری.»
وی درباره راه و روش زندگی خود این گونه می نویسد:
«چون عمر کوتاه است، جز این راهی نبود که در همهی زمینهها گزینش بکنم:
کتاب، دوست، صرف وقت…
سعیام بر آن بوده که بر سر آنچه میانهحال، کمجوهر یا مشکوک است، توقّف نکنم، حتّی به قیمت دشمنتراشی. با کسانی که ارزش اجتماعی یا عیار قابل قبولِ انسانی نداشتند، رابطه برقرار نکردهام؛
این حسابگری را که چه کسی در زندگی به درد میخورد و چه کسی نمیخورد، به خود راه ندادهام.
از بخت خود شکرگزارم که در معرض آزمایش یا احتیاجی قرار نگرفتم که ناگزیر به تملّقگویی بشوم، تصدیق حرف مصلحتی بکنم، بر وفق مرادِ شنونده سخن بگویم، تمجمُج بکنم، به کسی به سبب مقامش احترام بگذارم، یا تعیّنهای فاقد اخلاق، چشمم را بگیرد.
این را نمیگویم برای آنکه بُعد منزّهطلبانه به خود ببندم، نه؛ از این رو بود که آن را به مصلحت خود ندیدم.
این روش، آرامش خاطر بیشتری به من میبخشید، از تلخکامی، نقشبازی و دوچهرگی معافم میداشت؛
حالتی است که چه بسا عدّهای دشمنِ شناخته و ناشناخته برایم فراهم کرده باشد، ولی اعتنا نداشتهام.
برای من مهم آن بوده که مانند تکدرخت قائم به خود بمانم، اگر در زندگی چیزی به دست آوردهام به اعتبار خود بوده است.
از دو چیز پرهیز داشتهام:
یکی جلبنظر خواننده یا حرفزدن بر وفق خوشایند او،
دیگری جلب عنایت ارباب قدرت.»
استاد محمد علی اسلامی ندوشن مترجمی چیره دست:
تسلط او بر زبان فارسی و فرانسه سبب شد که او مترجمی بینظیر باشد. ندوشن یکی از معدود آدمهایی است که خواندن ترجمههایش حسرت ندانستن زبان فرانسه برای مطالعه متن به زبان اصلی را بر دل نمیگذارد. ترجمهاش روان است و فارسیاش درست. در هنگام خواندن این متون هم از معنای مد نظر نویسنده است که لذت میبریم و هم از قند فارسی مترجم. یکی از متونی که ندوشن ترجمه کرد نمایشنامه آنتونیوس و کلئوپاترا بود که بحق یکی از بهترین ترجمههای فارسی موجود از شکسپیر است. دریغا که کار ترجمه تمام آثار شکسپیر را به پایان نبرد تا خوانندهای فارسی زبان بتوانند از متن بهترین نمایشنامههای تاریخ بهره کافی ببرند. از طرف دیگر او از معدود نویسندگان ایرانی است که آثارش به فرانسه، روسی، عربی و آلمانی نیز ترجمه شده است. از این منظر ندوشن را باید انسانی بسیار ویژه بدانیم. او پلی است میان ایران کهن و دنیای نو. به ما میآموزد که در جبهه غربی چه خبر است و به آنها میگوید که ایران چه حرفهایی برای گفتن دارد.
وی بیشتر اوقات خود را صرف در تحقیق آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرده و آثارش در مجلات پیام نو، سخن، یغما، راهنمای کتاب و نگین چاپ شده است.
محمدعلی اسلامی ندوشن ، برخی از آثار خود را با امضای مستعار «م. دیده ور» چاپ و منتشر ساخته است. کتاب «ابر زمانه و ابر زلف» در سال ۱۳۴۲ به عنوان کتاب برگزیده سال از سوی انجمن کتاب انتخاب شد.
آثار دکتر اسلامی که چون برگ زر دست به دست میگردد و معیار نثر کنونی پارسی است، سال هاست دستمایۀ ادیبان و جامعه شناسان و اندیشوران و سخن سنجان ایران قرار گرفته است، بسیاری از آثارش مکرّر چاپ شده است
تأسیس فرهنگسرای فردوسی و انتشار فصلنامهٔ هستی از اقدامات او در زمینهٔ اعتلای فرهنگ و ادب فارسی میباشد.
دست نوشته های آذر یزدی درباره آثار دکتر اسلامی ندوشن
اشاره :
استاد مهدی آذریزدی پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران محسوب می شود . وی از دوره جوانی با دکتر اسلامی ندوشن دوستی و مراودات زیادی داشته است و در موارد متعددی درباره آثار ایشان یادداشت هایی نوشته که گزیده ای از این یادداشت ها که به همت محقق محترم حسین مسرت جمع آوری شده منتشر می کنیم :
نامه نامور :
در نشریه ای وصفی از “نامه نامور” دیدم و کتاب را به دست آوردم و خود را به تمام معنی کامیاب یافتم ، می دانستم که اسلامی ندوشن را می توان یک شاهنامه شناس دانست ؛ همچنان که فرضاً فروزانفر و همایی و زرین کوب را مولوی شناس می دانیم ، زیرا این مرد سخندان که همه آثارش از بیست و پنج کتاب و صدعا مقاله پر از نکته سنجی های بکر و بدیع است و حتی مجله سه ساله اش “هستی” بوی ایرانسرای فردوسی را به همراه دارد ، بیش از آن با فردوسی و شاهنامه مأنوس است که جای مقایسه باقی بگذارد . سالها مندرجات شاهنامه را در کلاسهای دانشگاهی درس گفته ، سرگذشت رستم و افراسیاب را به شایستگی بررسی کرده ، بیش از آن پژوهشنامه ای درباره “زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه” منتشر کرده و در سالهای اخیر کتاب “سرو سایه فکن” را درباره زندگی فردوسی و ارزش های شاهنامه نوشته و همه گفتنی ها را در آن گنجانده بود و با عمری تعمق در فکر و اثر فردوسی اکنون دست به کاری زده که می توان تمام متن شاهنامه را با پیوستگی همه مندرجاتش در یک کتاب که حجم آن بیش از یک سوم متن اثر نیست ، یکجا مرور کرد و با اعتماد کلی ، یکسره با چند و چون شاهنامه آشنا شد و دیگر وقت نداشتن را بهانه نکرد و از این مطالعه خشنود و شادمان بود .(روزنامه اطلاعات)
سرو سایه فکن :
وقتی خبر چاپ “سرو سایه فکن” را در روزنامه خواندم ، دیگر دامن از دست برفت و با خود گفتم : “صحبت یوسف به از دراهم معدود” چرا که من نمی توانم از خواندن نوشته های این “ندوشن” در هیچ شرایطی صرف نظر کنم و این مرد یکی از پنج یا شش صاحب قلمانی است که مطالعه همه آثارشان را به گواهی مغز و قلب خودم بر خود واجب می دانم… مبالغه نیست که بگویم کار این ندوشن در نوشته هایش کاری نحلی است ، اگر از مدارک و اسناد هم شاهدی می گیرد ، عصاره و جوهر و شهد آن را با عیارسنجی خودش به خواننده طوری تحویل می دهد که خواننده از خود آن سند و مدرک ، حاصلی به این شیرینی به دست نمی آورد .(مجله ادبستان)
روزها :
شاید خود نویسنده که بیست ، سی کتاب در زمینه داستان ، شعر ، سفرنامه ، مجموعه مقالات تحقیقی ، اجتماعی ، فلسفی ، ترجمه ها و بحث های گوناگون از او منتشر شده ، همچنان خود را در پی آن آرزو رهسپار می یابد ، ولی به گمان من که همه آثار ندوشن را با قصد و مراقبت یک پدر یا برادر خوانده ام ، پیش خودم یقین دارم که با کتاب روزها آن آرزوی معصومانه و رؤیایی ایام بلوغ تحقق یافته و به سر حد کمال و توفیق بی مثال راه یافته است .
در نظر من “روزها” سرآمد همه آثار ندوشن و سرآمد همه کتابهای نوشته شده در زبان فارسی در زمینه “خود زندگینامه نویسی” و “خاطره نویسی” است که در این پنجاه سال اخیر به وجود آمده است… بی شک کتاب “روزها” با نوشته هایی نظیر آن تفاوتی محسوس دارد که زبان فقیر من قادر به تشریح آن نیست . به جرأت می توان گفت که روزها ، “تاریخ بیهقی” زمان ماست .(مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی)
برخی ازآثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن:
– مجموعه شعر چشمه
– مجموعه شعر گناه
– ترجمه و مؤخره ی پیروزی آینده ی دموکراسی
– ترجمه ی جهاد در اروپا
-ترجمه ی قطعاتی از رومئو و ژولیت.
-در کشور شوراها
-آزادی مجسمه
-ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم
-گفت و گوها
-افسانه و افسون
-زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه
-ایران را از یاد نبریم
-به دنبال سایه ی همای
-فرهنگ و شبه فرهنگ
-درباره ی آموزش
-گفته ها و ناگفته ها
-صفیر سیمرغ
-داستان داستان ها
-نوشت های بی سرنوشت
-کارنامه ی سفر چین
-جام جهان بین
-آواها و ایماها
-دیدن دگر آموز ، شنیدن دگر آموز
-داستان کوتاه پنجره های بسته
-ترجمه ی آنتونیوس و کلئوپاترا
-ابرزمانه و ابر زلف
-شور زندگی
-ترجمه ی ملال پاریس و برگزیده ای از گل های بدی
-ترجمه ی بهترین اشعار هِنری لانگ فلو
-روزها ، سرگذشت
-تحقیق در منظومه ی ویس و رامین گرگانی
-آویزه ی سخن ها
-ایران لوک پیر
-ایران و تنهایی اش
-باران نه رگبار
-باغ سبز عشق
-سخن ها را بشنویم
-سرو سایه فکن
-ترجمه ی عمر خیام
-کشور هند و کامنولث.
-گفتیم و نگفتیم
-ماجرای پایان ناپذیر حافظ
-نامه ی نامور
-هشدار روزگار
محمدعلی اسلامی ندوشن شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه تهران که در سال های اخیر در کشور کانادا و در کنار فرزندانش زندگی میکرد، روز سهشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ در سن ۹۷ سالگی درگذشت.
اسلامی ندوشن مرد زندگی بود اما از مرگ غافل نبود. او که دستی هم در شعر داشت، نگاه خود به مرگ را چنین سرود:
از مرگ، خطا مَبین که گر مرگ نبود
بر شاخِ درختِ عمر، یک برگ نبود
نه صولتِ حُسن بود و نه دولتِ عشق
آرایشِ باغ و زیبِ گلبرگ نبود…
منابع:
کتاب روزها نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
کتاب هشدار روزگار نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
همشهری آنلاین
کانال دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن
یزد امروز ، شماره۷۵۳٫
روزنامه همشهری یزد – ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۵ (دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، اسطوره زنده فرهنگ)
وبلاگ کاریز یزد ( حسین مسرت)
خبرنگار همشهری یزد (نگین فتوت)
روزنامه اطلاعات
مجله ادبستان
مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی
Thursday, 12 December , 2024