به گزارش اشکذرخبر به نقل  روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان اشکذر, ولی الله حفیظی رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان از برگزاری جلسه نقد و بررسی کتاب گوهر نوشته مهدی جعفری نسب  هم‌زمان با فرا رسیدن  هفته کتاب و کتابخوانی با حضور جمعی ازعلاقمندان و اعضاء کتابخانه خبر داد.از حفیظی افزود: کتاب گوهر […]

به گزارش اشکذرخبر به نقل  روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان اشکذر, ولی الله حفیظی رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان از برگزاری جلسه نقد و بررسی کتاب گوهر نوشته مهدی جعفری نسب  هم‌زمان با فرا رسیدن  هفته کتاب و کتابخوانی با حضور جمعی ازعلاقمندان و اعضاء کتابخانه خبر داد.از

حفیظی افزود: کتاب گوهر خاطرات خودنوشت مهدي جعفري نسب اشکذري در سه فصل با عناوين تا آغاز انقلاب اسلامي ، تا آغاز دفاع مقدس و همچنين دفاع مقدس است . نويسنده در مقدمه کتاب خود بيان مي کند که فاصله تولد تا مرگ ، مسيري ست که با زندگي مي پيماييم ، زندگي انسان خواه ناخواه با حوادث و وقايعي پيوند خورده که همان خاطرات اوست . هر کس خاطراتش را نوشته ، تومار زندگي خود را باز کرده و جلوي چشم ديگران گذاشته است. جعفري نسب ادامه مي دهد که آنچه پيش روي خوانندگان است خاطراتش از گفته ها و شنيده ها و ديده هاي يک عمر است و وي اين ها را بدون اين که هنري در نويسندگي داشته باشد و بدون نظم و نسق خاصي نوشته است ، بي آنکه به فکر خوش نامي و بدنامي خودش و بد و خوب نوشتن باشد بي ريا بر روي صفحات پيش روي خوانندگان ريخته است .

در بخشی از کتاب «گوهر» می‌خوانیم: بعدها يکي از دوستانم که در اين عمليات مجروح شده بود ، برايم گفت که در عمليات چه اتفاقي افتاده بود . با  شنيدن حرفهايش ، دلم يک جوري شد و تا چند روز همه اش اين صحنه در فکرم بود و خيال مي کردم من آنجا هستم . گفت : ما رفته بوديم جلو و خيلي تشنه بوديم . قمقمه ها آب نداشت . يک تانکر بود که در ديد دشمن بود . مثل آبکش شده بود و از سوراخ هايش آب بيرون مي ريخت . پاي تانکر حدود پانزده نفر شهيد شده بودند . از فرط تشنگي مي رفتند آب بخورند ؛ چون در ديد دشمن بودند ، ترکش مي خوردند و همان پاي تانکر مي افتادند و شهيد مي شدند . بقيه از فشار تشنگي اصلا ً فکرشان کار نمي کرد . انگار فقط تانکر آب را مي ديدند و جنازه هاي افتاده کنار تانکر و جوي آب و خوني را که از زير تانکر به پايين شيار راه افتاده بود ، نمي ديدند . فقط مي خواستند به تانکر آب برسند . آنان به سرعت خودشان را مي‌رساندند آنجا ؛ دهانشان که نزديک آب مي رسيد ، تير مي خورد به سرشان يا گردنشان ، و مي افتادند کنار تانکر …

درپایان این مراسم از جعفری نسب با اهداء لوح و هدیه تقدیر و تشکر شد.

لینک کوتاه : https://ashkezarnews.ir/l64zz