این‌جا تاریخ، این‌جا کویر است. این‌جا اسطوره‌ها باز زاده می‌شوند؛ همچون شکوفه‌های درخت انار که هر ‌سال در کویر می‌شکفند و در اوج بی‌آبی و احتضار، پیام زندگی و امید می‌دهند. نخل‌گردانی هم گویی همچون شکفتن همان گل‌های سرخ‌گون انار در کویر است

این‌جا تاریخ، این‌جا کویر است. این‌جا اسطوره‌ها باز زاده می‌شوند؛ همچون شکوفه‌های درخت انار که هر ‌سال در کویر می‌شکفند و در اوج بی‌آبی و احتضار، پیام زندگی و امید می‌دهند. نخل‌گردانی هم گویی همچون شکفتن همان گل‌های سرخ‌گون انار در کویر است؛ پاسداشت شکوهمند مرگ در قالب تابوت‌واره‌ای که درواقع پیکره چوبین جاودانگی است که با شور و عشق، بر شانه‌های کویرنشینان جای گرفته، پیش از آن شورمندانه ساخته یا تزیین می‌شود. تصویری از ٨٠سال پیش از این را در میان ریگ‌بادهای کویر به تماشا می‌نشینیم. دسته‌ای از مردان، تنه‌های بزرگ درختان سپیدار و گردو را بر شانه‌های خود افکنده‌اند و از دوردست، از روستای فراشاه تا تفت با خود می‌آورند. قرار است با تنه این درختان، سازه نمادین و قدسی چوبین ساخته شود تا نماد جاودانگی و تمثیل انسان پاک نیز اشاره‌ای به پیروزی نیکی در نبرد با  شر باشد.
باز به ‌سال ١٣٣٣ خورشیدی می‌رویم، در مهریز یزد. طوفانی سخت وزیده و نخل کهنسال شهر، همان نخل ‌هزار ساله حسینیه دوازده امام مهریز شکسته است. اکنون مردم همه آمده‌اند تا نخل محبوب قدیم شهر را مرمت کرده، از نو بسازند. این نخل، نماد برکت‌خواهی و گشایش و امید در شهر است، مردم نمی‌توانند آن را ویران ببینند. آنان سراغ یک درخت بزرگ سرو می‌روند که در میدان ورودی شهرستان جای داشت و در اثر آن طوفان شکسته شده بود. چوب‌های ستبر آن درخت می‌توانست برای ساخت پایه‌های نخل شکسته به کار آیند، بدنه نیز از چوب چنارهای شهر و پنجره‌ها هم چوب درختان گردوی کویر ساخته شود. این روایتی به شمار می‌آید که گیتی دشتکی به نقل از کهنسالان مهریز در نوشتار «بررسی مردم‌شناسانه نخل‌گردانی در بزرگداشت امام حسین (ع) در شهرستان مهریز» از آن سخن رانده است.
اینها، قصه‌های پرشور همان نخل بزرگ است که محرم هر‌ سال به زیبایی آراسته می‌شود، ده‌ها مرد، سنگینی‌اش را بر شانه‌ها می‌گیرند و بر گرد میدان‌گاهی بزرگ یا محوطه مستطیلی حسینیه شهر و آبادی می‌گردانند تا مرگ را همراه با نوای ذکرها و شعرها و سلام و صلوات، شورمندانه و زندگی‌بخش بستایند. مرگ در این مراسم نمادین، گویی نه غمی منفعلانه که یک آیین جانبخش به شمار می‌آید که به نوای مردم و گل و آینه و پارچه‌های رنگین آراسته شده است. مرگ شاید از این منظر، برای مردمی که نخل را می‌گردانند و بر گردانندگانش گلاب می‌پاشند، همان نیکی جاودانه همیشه پیروز است. چنان‌که در آبادی‌های کویری، این نخل‌برداری همواره از گذشته‌های دور در روایت تماشاچیان این آیین زیبای نمایش‌گونه، در میان کوچه‌های تنگ روستا با آدابی دلنشین و زندگی‌بخش همراه بوده است، زنان هنگام گذر نخل از میان کوچه‌ها، از فراز بام، بر نخل و نخل‌برداران، نقل و نبات و گلاب و دستمال‌های ابریشمین و رنگارنگ می‌افشاندند و کاروان مرگ از میان هلهله‌ای رنگین و هدیه‌هایی نمادین می‌گذشت. این حس شادمانه قدسی شاید به پاس پیروزی باز زایی و جاودانگی اسطوره شهید در جهان‌بینی عامیانه است؛ حسی کهنسال که با یک تاویل و تفسیر آزادتر، یادآور گرداندن تابوت‌واره سیاوش، قهرمان اسطوره‌ای ایران باستان و کهن‌روایت شاهنامه می‌تواند باشد که در دل آیین نمادین سووشون، همراه با نوحه‌های قوالان، در گذشته‌های دور هر‌ سال در فرارود (ماوراءالنهر) و دیگر جاها برگزار می‌شده است. مردم در این آیین تمثیلی پرشور و شکوه، شبیه سیاوش را می‌ساختند، در عماری یا محملی می‌نهادند و با خود در میان کوچه‌ها می‌گرداندند و گاه او را بر لب رود و آبی که می‌بردند نشانه ادامه زندگی بود و سرانجام این تشییع نمادین را با امید به پاکی و زلالی نهفته در آب به پایان می‌رساندند؛ روایت و آیینی که محمد نرشخی به سده چهارم هجری در «تاریخ بخارا» و محمود کاشغری به سده پنجم هجری در «دیوان لغات ترک»، بدان اشاره کرده‌اند و باستان‌شناسان نیز نقش‌هایی از آن را بر دیوارنگاره‌های پنجکند در نزدیکی رود زرافشان و شهر سمرقند یافته‌اند که در آن، پیکره سیاوش در هیأت انسانی مثالی، در یک عماری نشان داده شده است و زنان و مردان مویه‌کنان بر گردش آمده، می‌خواهند بر دوشش کشند. همسان این نقش‌ها، بر صندوقی چوبی و گلدانی در آمودریا و مرو نیز پیدا شده است؛ گویی سیاوش هر‌سال همچون ققنوس زنده می‌شود و باز می‌میرد و باز باید به سوگش نشست یا شکوه مرگش را در برابر شر پاس داشت. آیا نخل‌گردانی در کویر هنوز هم می‌تواند تمثیلی از پاسداشت آن مرگ کهن اسطوره‌وش باشد؟ چنان‌که تعزیه را نیز که سنتی نمادین در روزهای محرم است و رونقش در کویر، بسیار، تمثیلی دانسته‌اند از آیین‌های ایران باستان، نمایش میر نوروزی و قتل گتومات غاصب و چندین روایت دیگر که هر منشأ و سرچشمه‌ای داشته باشد، وجه قدسی آن، مشترک و از هر چیز دیگر مهمتر می‌نماید. جالب است تفسیری دیگر نیز آوریم؛ نخل‌گردانی در آن تفسیر بازنمایی آیینی دیگر دانسته شده که در میان اعراب متداول بوده است. پاره‌ای کسان، نخل‌گردانی را واجد تاریخی دیرینه برشمرده، آن را ادامه همان منجنیق‌هایی می‌انگارند که ابن جوزی در کتاب «المنتظم» بدان‌ها اشاره کرده و نوشته است مردم در محله‌های شیعه‌نشین عراق در نیمه نخست سده پنجم هجری هنگام رفتن به زیارت امیر مومنان و امام حسین علیهماالسلام، منجنیق‌هایی بزرگ و آراسته با خود می‌برده‌اند.
نخل یا سرو؟
نخل را درختی مقدس می‌دانند که در هوای خشک و گرمسیر می‌روید و بسیار ویژگی‌های انسانی بدان نسبت داده‌اند. راست‌قامتی و افراشتگی و بردهی سخاوتمندانه مهمترین آنها است، چنان‌که حمدالله مستوفی در «نزهه‌القلوب» آن را به انسانی نیک تشبیه کرده است. به رویش نخل در کویر هم گاه و بی‌گاه اشاره شده است و فراتر از آن نخل را از درختان مقدس کویر دانسته‌اند. نشانه‌های چندباره از آن روی ظرف‌های سنگی و گلی و تابوت‌های سفالین دوران اشکانی، همچنین مهرها ازجمله مهر داریوش هخامنشی و سرانجام کاوش‌های باستان‌شناسی در جیرفت بر جای مانده است که دستاویزی مناسب می‌تواند باشد تا به اهمیت و ارزش قدسی درخت نخل از گذشته‌های دور پی بریم. آیا نام سازه مقدس چوبی که محرم هر‌ سال در کویر بر دوش مردان به گردش درمی‌آید، از همین نخل مقدس کویری برآمده است؟ نخل‌های نمادین مراسم عزاداری را در گذشته گویا با چوب و برگ درخت خرما می‌ساخته‌اند، به همین دلیل بوده که گاه در زبان فارسی نخل به معنای زیورآلات و قد و بالا نیز آمده است. پاره‌ای روستاییان در خوزستان امروزه تابوت جوانان را با درخت خرما می‌سازند و می‌آرایند. علی بلوکباشی نخل را واژه‌ای برمی‌شمرد که با گذشت زمان بر هر درختچه تزیینی گذارده می‌شده است. منظور او شاید در گویش کویری باشد که درخت انگشت‌شمار است و نخل ازجمله درختانی به‌شمار می‌رود که بیش از هر درخت دیگر در این اقلیم خشک و سوزان به چشم می‌آید؛ بلند است، کاکلی افشان دارد و بر زمین تفتیده کویر می‌نگرد و در هر حال زنده است. درخت محبوب کویر اما به نظر می‌رسد نه نخل که درخت سرو باشد؛ درختی که آن نیز نماد آزادگی، راست‌قامتی و استواری دانسته شده و گرامی‌اش داشته‌اند، چه بر دست‌بافته‌های ترمه کویر، چه در شعرها، چه در آیین نمادین پاس‌داشت جاودانگی یعنی نخل‌گردانی.
علی‌اکبر دهخدا، نخل را در لغت‌نامه‌اش همان درخت حجله‌مانند خرما می‌داند که از چوب می‌سازند و با شال‌های ابریشمین رنگارنگ و پارچه‌های قیمتی، به گل و سبزه می‌آرایند و در روز عاشورا آن را به مکانی می‌برند که آیین روضه‌خوانی یا تعزیه برپاست. بزرگی و سنگینی این نخل‌ها گاه چنان است که چند صد مرد قوی آن را از زمین باید بردارند و بر دوش گیرند و جابه‌جا کنند و چون شبیه به درخت خرما ساخته می‌شود به آن نخل می‌گویند.
نخل‌گردانی از گذشته‌های دور در روایت تاریخ اجتماعی شهرها و روستاهای کویری مطرح بوده است. جهانگردانی چون‌ هانری دالمانی، پیترو دلاواله، آدام اولئاریوس، ژان باتیست تاورنیه، ویلیام فرانگلین و بسیاری از دیگر سیاحان غربی این آیین را روایت کرده و دوستش داشته‌اند. این سفرنامه‌نویسان، آن آیین گرداندن تابوت‌واره‌ها در دسته‌های عزا را البته در منطقه‌های گوناگون ایران گزارش کرده‌اند، ازجمله در اردبیل و تهران. تفاوت، بیشتر در شکل ظاهری و عنوان‌هایی بوده که در هر منطقه بر تابوت‌واره‌های نمادین می‌نهاده‌اند. مثلا این تابوت‌واره‌ها گاه به صندوق گور یا ضریح و گنبد و بارگاه شبیه بوده، آنگون که در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی آمده، در هر شهر و دیار با یک نام مشخص و متفاوت آوازه داشته است؛ نخل، حجله، شیدونه، دغدغه، شش‌گوشه، نهر علقمه، شط فرات و جز آن.  آنچه اما امروز به نام نخل‌گردانی می‌شناسیم، همان آیین‌های شورمندانه است که محرم هر‌سال با سازه‌ای بزرگ و چوبین در شهرها و روستاهای کویر مرکزی ایران اجرا می‌شود؛ از جنوب خراسان گرفته تا سمنان، دامغان، خمین، قم، کاشان، ابیانه، خور و بیابانک، زواره، اردستان، نایین و البته بیشتر و اصیل‌تر و باشکوه‌تر از هر جای دیگر در یزد و شهرهایش، تفت و اشکذر و مهریز و میبد. بیشتر مردم یزد بر این باورند نخلی که بر دوش می‌نهند و می‌گردانند، نشانه‌هایی از همان درختان سروی با خود دارد که در کویر روییده‌اند و نماد شکیبایی در بیابان به‌شمار می‌آیند. سرو چند‌هزار ساله ابرکوه پرآوازه‌ترین‌شان است که با شاخ‌ساری تناور، گاه درختی مقدس انگاشته شده است که بر آن دخیل می‌بسته‌اند و حاجت می‌طلبیده‌اند، همچون سرو چم و سرو دربید و بی‌شمار سروهای برافراشته کویر و آنگاه که پای این درخت به آیین‌های مذهبی گشوده شد، تاویل‌هایی درنگ‌آمیز و جذاب درباره‌اش میان مردم جا افتاد، ازجمله برخی متدینان و مردم محلی برآن‌اند سبر یا سرو که شکل نخل است، به مثابه قد و قامت حضرت علی‌اکبر(ع) و آن‌سو که آینه نصب شده، به مفهوم حجله‌گاه حضرت قاسم(ع) بوده که آراسته و زیباست و می‌خواهد ذهن و جان مخاطبان اندوهگین این آیین را به سوی رنج ناکامی انسانی وارسته ببرد که از آرزوهای این جهانی و زمینی سهمی ندارد و روز مرگش، روز میلاد و جشن کامیابی‌اش نیز است؛ چنان‌که اساسا درخت سرو را در متن‌های عارفانه و تاویل‌های صوفیانه، نماد شهید، جاودانگی و بی‌مرگی و زندگی دانسته‌اند، زیرا سرو درختی بوده که مرگ ندارد و در همه فصل‌ها سبز و زنده و استوار است و شاید اندوه، تنها کلاله بالای درخت را کمی کج کند، همچون نقش‌های سرو کج کلاله ترمه‌های یزد که در سروده فرخی یزدی، شاعر مبارز این شهر نیز بازتاب یافته است «از خون جوانان وطن لاله دمیده/ در ماتم سرو قدشان سرو خمیده».
هیکلی بزرگ از چوب‌های تراشیده
عبدالحسین آیتی در «تاریخ یزد» نخل‌های بزرگ و زیبای آیین‌های محرم را این‌گونه توصیف می‌کند: «نخل عبارت است از هیکل بزرگی از چوب‌های تراشیده و تیرهای بزرگی که تقریبا همانند سرو قطور و عریضی ساخته شده و اندامش مانند پنجره است و برای حمل‌ونقل طبقه زیرین آن به تیرهای قوی وصل شده است. ساختار این سازه بر این اساس بخشی از پیشه‌ها و حرف سنتی کویر را به کار گرفته است ازجمله اتصالات تکه‌های چوب در نخل‌ها را برآمده از شیوه‌های آهنگری سنتی دانسته‌اند که در آن چوب‌ها با اشکال کشویی نر و ماده با گل میخ به هم پرچ شده‌اند. این چوب‌های رابط در سازه‌های اولیه ظاهرا به نیت چهارده معصوم چهارده چوب بوده است که بعدها برای ایمنی بیشتر این تعداد لزوما رعایت نمی‌شود. افزون بر این گاه روایت کرده‌اند که کنگره‌های اطراف نخل- که خود به شکل سروهای کوچک تراش خورده‌اند و برای زیبایی و بستن پارچه سیاه عزا تعبیه شده‌اند- به یاد ٧٢شهید دشت کربلا دقیقا ٧٢عدد است که این نماد عددمحور نیز بنا به اندازه ساخت نخل معمولا رعایت نمی‌شود. نخل‌ها معمولا بر چهارپایه‌ای در کنار تکایا و حسینیه‌ها قرار دارند که همان چهار پایه را هم تفسیرهای قدسیانه کرده‌اند و ازجمله تقلیدی دانسته‌اند از چهار رکن بیت‌المعمور یا ضراح در آسمان چهارم که مطابق کعبه بر روی زمین است و این روایتی است که میرزا محمد کاظمینی در رساله موجز و دلنشین خود -نخل آینه‌گردان عشق- روایت می‌کند». همچنین تیرها و تیرک‌های چوبی پیرامون نخل وجود دارد که هم برای بلندکردن نخل، هم نگهداری آن هنگام برهم‌خوردن تعادل در زمان حرکت کاربرد دارد و جلوی واژگونی آن را می‌گیرد. مردانی به نام سیاه‌پوش البته سرنشین نخل‌های بزرگند و کاروان نخل‌بردوش را با زدن سنج و زنگ و علامت‌های دیگر راه می‌نمایانند تا نخل به درستی راه برده شود. آنان به این کار اهمیت بسیار می‌دهند زیرا بر پایه روایت‌های فرهنگ عامیانه، اگر نخل در کوچه‌های تنگ به خانه‌ای برخورد، رخدادی ناگواری پیش خواهد آمد و صاحبان آن خانه برای بلاگردانی، معمولا گوسفندی قربانی می‌کنند. این روایت‌های عامیانه البته همواره نیز تلخ نیست، که، بیشتر وجهی قدسی، نجات‌بخشانه و برکت‌خواهانه به سازه مقدس نمادین می‌بخشاید چنان‌که مردم کویر بر این باورند اگر زنی نازا در زمان جابه‌جایی نخل از زیر آن بگذرد، فرزنددار می‌شود، به همین دلیل زنان در پاره‌ای روستاها به موجب رسمی دیرینه برای برآوردن حاجت‌های‌شان شبانه پای نخل چراغ نفتی روشن می‌کنند و نماز می‌خوانند. کسانی باز باور دارند نخل‌ها شفابخش‌اند و مثلا اگر کودکی را از روی نخل بگذرانند، همیشه سالم می‌ماند یا اگر بیمار باشد، شفا می‌گیرد.  حرکت‌دادن نخل‌ها چگونه است؟ نخل‌ها را معمولا گرد یک میدان می‌چرخانند. تعداد آن گردش، یک، دو، پنج یا ٧ بار و حتی بیشتر بوده و گاه به گونه پیمودن یک مسیر است یا حتی یک رفت‌وبرگشت را در مسیری کوتاه دربرمی‌گیرد. روایت کرده‌اند نخل‌های بسیار بزرگ همچون نخل کهنسال میدان امیرچخماق یزد و میدان امام تفت، میان ١۵٠ تا ٢٠٠ تن جاگیر برای نخل‌برداران دارد که با پای برهنه آن را بر دوش باید جابه‌جا کنند؛ کاری سنگین و دشوار و پرشور که تنها با عشقی خالصانه شدنی است. این عشق شاید از رمزپردازی‌های جان‌بخشی می‌آید که بر تن نخل، چونان برگ‌وبار درخت سرو کویر روییده است.


نخل‌بستن
مردمان کویر نخل‌ها را هر‌سال می‌آرایند. روپوش‌ها و چادرهای مشکی، با حاشیه‌هایی سرشار از نام‌های چهارده معصوم و شهیدان کربلا و سروده‌های محتشم کاشانی و در میان نیز گاه تصویر شیری نر که بر پایه روایت‌ها شیری برشمرده شده است که پس از رخداد عاشورا بر سر نعش کشتگان دشت، مویه می‌کند -شاید همان شیر پشمینه‌پوش که در تعزیه‌های روستایی بازآفرینی می‌شود- ازجمله نمادهای هر ساله و یکسان نخل‌ها به شمار می‌آیند. نخل‌بستن اما تنها این نیست. بابای نخل یا نخلی، پیرمردی است که نخل را با هدیه‌های نذری مردم روستا به سلیقه خود برای تبرک می‌آراید. این کار را اصطلاحا نخل‌بستن می‌گویند. متصدی این کار، نخل‌بند، نخل‌پیوند یا نخل‌آرا نام می‌گیرد. بابای نخل پیش از هر چیز سازه چوبی را با پارچه‌های سیاه و سبز و طاق شال و ترمه پوشانده، سپس دو جبهه پشت و رو را با آینه‌ها و گل‌های زیبای مصنوعی، شمشاد و دیگر زیورها می‌آراید. فرهنگ عامیانه درباره این تزیینات و نمادها، روایت‌های جالب تاریخی در خود دارد؛ یزدی‌ها بر آن‌اند آینه‌آرایی نخل به بازار شام اشاره دارد که در هنگام گذر اسیران کربلا، آینه‌بندان شده بود. مهدیه جمشیدی گوهرریزی در نوشتار «نخل و نخل‌گردانی» به این روایت در استان یزد اشاره کرده است. این اما تنها تفسیر از آینه‌آرایی نخل‌ها نیست؛ آینه‌بندان نخل، به شکل‌های عرفانی و انتزاعی هم تاویل شده است؛ روایت کرده‌اند دو سوی نخل به قلب شبیه است و یک سوی آن را آینه می‌بندند زیرا عارفان، دل انسان را چون آینه‌ای دانسته‌اند که خدا در آن بازتاب یافته است. راویان این تاویل عارفانه، دریافت خود را به شعری از مولانا نسبت می‌دهند «آیینه بینی که چون غماز نیست/ چون که زنگار از رخش ممتاز نیست». اینان همچنین افزوده‌اند که سوی دیگر نخل را نیز به‌گونه‌ای نمادین با درخت سرو آذین می‌بندند و آن را تمثیلی از بدن پاک انسان می‌دانند و نمونه مثالی انسان را امام حسین(ع) می‌انگارند که گرداندن نخل، نمایش‌گذاشتن شکوه او در روز شهادتش به شمار می‌آید. نخل‌بند افزون بر اینها چند قبضه شمشیر و خنجر و دشنه نیز به نخل می‌آویخته که باز در فرهنگ عامیانه نیزه‌هایی را یادآور می‌شده که بر تن شهیدان کربلا نشسته است. نخل آن‌سوتر نیز سپر و کلا‌هخود و چند فانوس و چراغ لاله و شمع و چند بیرق کوچک و بزرگ، نیز شمایلی از امامان بر خود دارد. گرداگرد نخل نیز با گل‌های مصنوعی یا برگ‌های سبز سرو تزیین شده است. سبدهایی نیز پیرامون آن تعبیه شده و برای جلوگیری از چشم‌زخم، نظر قربانی و چهل بسم‌الله می‌آویزند. در بالای نخل هم وسیله‌ای به نام «شده» جای دارد که همان عَلم است که به نشانه پیروزی امام حسین (ع) بر فراز نخل می‌گذارده، دورتادور آن پارچه‌هایی رنگارنگ آویخته‌اند. این پارچه‌ها از نذری‌های مردم بوده، در نتیجه جنس‌ها، طرح‌ها و رنگ‌هایش متنوع و زیباست و البته هریک به نیتی به نخل نذر شده‌اند، مثلا روایت کرده‌اند گاه رسم بوده زنی فرزند نمی‌توانسته بیاورد، لباس عروسی‌اش را به نخل نذر می‌کرده است یا پسری جوان که درمی‌گذشت، قبای دامادی‌اش را به نخل نذر می‌کردند. این پارچه‌ها البته گاه دستار سبز و شال کمر و ردایی به نشانه پوشاک امام(ع) بوده که مشخصا برای نخل دوخته می‌شده‌اند.
زیباست؛ صدایی را تجسم کنید که به صدای زنگ کاروان‌های قدیمی شباهت دارد و از زنگ‌های قدیمی شتری برمی‌خیزد که مردمان کویر به یاد حرکت کاروان حسینی از عراق به شام، به نخل می‌آویزند؛ صدای محزون آهنگین که اندوه را اصیل‌تر از هر صدای دیگر در عزاداری‌های امروزی، به گوش مخاطب می‌رساند و اشک بر چشمانش می‌نشاند.

نسیم خلیلی

منبع: روزنامه شهروند؛شماره ۱۲۳۵؛۶ مهر ۱۳۹۶

لینک کوتاه : https://ashkezarnews.ir/DFT1O